سیزدهمین ماهگرد تولد عروسکم
یکی یک دونه ی مامانی..امروز سیزدهمین ماه تولدت رو هم پشت سر گذاشتی و وارد ماه چهاردهم شدی. عزیزتر از جونم شیرینکم اینقدر فعالی که بعضی اوقات کلافه میشم دوست دارم یک لحظه بشینی ولی زهی خیال باطل. تو این ماه پیشرفت های چشمگیری داشتی وقتی باهات صحبت میکنم دقیقا مشخصه که کاملا موضوع رو درک میکنی . مثلا ازت میخوام بشینی شما میشینی یا بلند بشی شما بلند میشی وقتی میگم من رفتم خداحافظ تند تند بای بای میکنی . متاسفانه مفهوم اینکه نه نکن خطرناکه رو خیلی خوب میفهمی ولی هیچ اعتنایی نمیکنی چون چند بار امتحان کردم وقتی بهت میگم نه نکن خودتو به کوچه علی چپ میزنی انگار نه انگار . روز بروز شیطونی هاتم بیشتر میشه . همچنان پاتوقت دور و بر تی وی میچرخه. عروسک قشنگم اوایل این ماه شروع به راه رفتن با کمک وسایل کردی و الان دیگه بدون کمک می تونی چند قدم برداری اما هنوز مسلط نشدی و میترسی از جلو بیفتی. یکی از سرگرمیات اینه که دست مامانو بگیری و تاتی تاتی کنون دور خونه رو بچرخی. روز به روز داری کلمات جدید یاد می گیری و سعی می کنی با زبون خودت باهامون حرف بزنی .کلماتی که جدیدا به کار می بری : نی نی(اولین کلمه واضح و دقیقی بود که گفتی و هر جا بچه ببینی، تلویزیون و بیرون و حتی به عکسهای خودت میگی نی نی)، بابا( یه مدت هم به من هم به بابایی میگفتی) ، ما ما(هر وقت نیازی داری به من میگی)، پ(پر)، بر(برق)، ب د (بله)، د(دالی)، دا(دایی)، دد، نه، کلماتی هم شبیه چیه، کیه و چی شده میگی مخصوصا موقع حرف زدن با تلفن، بازی اتل متل توتوله رو یاد گرفتی و هر وقت برات میخونم میزنی رو پاهات حتی وقتی ایستادی. با هم گل یا پوچ بازی میکنیم و میزنی رو دستم. یاد گرفتی نماز میخونی و میگم الله اکبر کن سرتو میذاری رو مهر. اعضای بدنت رو میشناسی و وقتی اسمشونو بگم دستتو میذاری روش یا باهاش یه کاری انجام میدی مثلا میگم چشمت کو چشاتو میبندی، میگم دهنت کو دهنتو باز میکنی، میگم دستت کو دست میزنی، میگم زبونت کو درش میاری، دماغ و گوش و سر رو هم دستتو میذاری روشون.با دستت بوس میفرستی، وقتی تشویقت میکنمو میگم آفرین خودت واسه خودت دست میزنی، موقع دیدن برنامه خندوانه هر کار اونا بکنن انجام میدی مثل دست زدن و خندیدن. عاشق تبلیغاتی علی الخصوص لوسی. ناگفته نماند که خرابکاری هم میکنی و لب تاپ منو رسما نابود کردی. با تلفن همچین بلند حرف میزنی که ما نه صدای طرف مقابلو میشنویم نه مجال پیدا میکنیم باهاش بحرفیم مخصوصا با مامان جون(مامان مامانی)، خوشبختانه با کابینت کار نداری یعنی چون کابینتا خیلی دستگیرشون بالاست نمیتونی بازشون کنی،جدیدا تو خونه کمکمم میکنی موقع سفره پاک کردن یا تمیز کردن خونه دستمال رو میگیری و تمیز میکنی فدای دستای کوچولوت، همچنان غذا نمیخوری و وقتی میگم گیلدا بیا غذا بخوریم میگی نه، وقتی لباس میپوشیم ذوق میکنی و سریع میپری بغلم که بریم دد. در هر حال نازنینم روزگار خوبی رو در کنار هم سپری میکنیم پر از جیغ فریاد خنده گاهی از من گاهی از تو. دنیای شیرینیه مادر و فرزند بودن .فرزند نازم همیشه همیشه و باز هم همیشه عاشقتممممممممممممممم
13 ماهگیت مبارک عسلم خیلی دوست داریم گلم.
اینم عکسهات: